تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن
به دَمی یا دِرَمی یا قلمی یا قدمی
کولبر
کولبر یعنی کسی که باری را به پشتش میبندد و به دوش میکشد و از جایی به جای دیگر میبرد، این واژه مانوس کردهایی است که در کوهستانهای صعب العبور زندگی میکنند.
کولبر فقط این معنای ساده را ندارد او باید از یک نقطه کوهستانی مرزی که از دید مرزبانان پنهان است عبور کند در گرما و سرما و سختی و زبری کوههایی که نگاه کردن از بالا به پایین کوهها هر فرد را به وحشت میاندازد. بار کولبر هر بار به اندازهی یک یخچال و یا کمی کمتر است، مسیری که طی میکند از میان کوهها و درههای پر پیچ و خم و پر خطر است.
او به هزاران دلیل کولبر شده تا لقمه نانی برای خانوادهاش تهیه کند.
لیسانس است و استاد بنای ساختمان و صاحب یک فرزند؛ از او پرسیدم چرا کولبری را انتخاب کردی؟ شغلی که نیمه شبهای تاریک کوهستانهای سرد کردستان آن را میبیند و میشناسد! گفت:" شهر ما کوچیکه من با لیسانس کامپیوتر نتونستم کار پیدا کنم ما شرکت و کارخانه نداریم
بنایی و کارگری هم کم است و چون همه همدیگر میشناسند پول بنا را کم کم و قرض میدهند و من نمیتوانم منتظر آن پول شوم چون نمیدونم کی به دستم میرسه، سر هر ماه باید پول آب و برق و اجاره و... را بدهم.
گاهی با قاطر بارهایمان را میآوریم مدتی پیش در مرز مریوان قاطرهامون گرفتند و جلوی چشممون با ریختن نفت برسرشون اونها رو سوزاندند، داغ اون حیوانات بی زبان فراموش نمیکنم"
او سکوت میکند...
رنگش از بی خوابی و بدخوابی شبانه پریده است، آخر باید نیمه شب به کولبری بروند تا مامورها آنان را نبینند.
خانمش میگوید:" همهی روزها و شبهایم با اضطراب میگذره آیا همسرم برمیگرده؟ اونها رو دستگیر نکنند؟ بهشون شلیک نکنند، مدتیه کمرش درد میکنه و در روز کمتر میتونه فعال باشه". مادرش میگوید:" پسرم ما هر چی داریم بهت میدهیم تو کولبری نکن خطرناکه! چقدر استرس بکشیم." کولبر اما میگوید:" مادر جان راه دیگری ندارم تا کی میتونم منتظر کار بمونم..."
اما...
امشب دیگر کامل میخوابی و هراسی از فرداهای پر تشویش نامعلوم نداری چون تو برای نان جان دادی...
نوشتن از زندگی کولبرها و شرایط خانوادهاشان آسان نیست، روزها و شبهایی که درآمیخته با دغدغه است و درآمدی که برای هزینهی زندگیهای امروز کافی نیست، دردی است که باید در پی درمانش کوشید.
زحمت کشی که از سر خوشی و ماجراجویی کولبر نشده است، شرایط بد اقتصادی و اجتماعی او را کولبر کرده است.
باید برای کم کردن درد و رنج این قشر مظلوم کاری نمود.
کشتن کولبر یعنی کشتن نان آور خانواده یعنی کشتن یک انسان شریف.
چرا به جای کشتن کولبر به کشتن روح دزدی و بیکاری و تورم نمیپردازید؟
چرا به جای سوزاندن حیوان بی زبان به سوزاندن ریشههای جهل و ظلم نمیپردازید؟
فغان از این همه درد و رنج
نظرات